*شهدایی که در مصلی گمنام شان کردیم!
شهدایی که در مصلی گمنام شان کردیم!
"شهدا شمع محفل بشریت اند"
این نام شهیدان است که خون جاری کشور، قوام دینداری و اعتقاد مردم می باشد. در هر کوی و برزن که پا می گذاریم پلاک درخشنده ی آن کوچه، اسم زیبای یک شهید است که بر زبانمان جاری می شود و چشمانمان به آن روشن.
شهدا تاریخ ما هستند و پرچم دار حرکتند و همانها هستند که چراغ راه شده اند تا ما گم نشویم...
اما ما چه؟! شهدایی که همه شناخت اند و همه شناخته شده اند، حتی آنهایی که گمنام شان می خوانیم، ما آنها را چه کردیم؟!...ما در عوض پنج وجود عزیزشان را در مصلای شهر گمنام کردیم! 12سال پیش، این شهیدان و نورچشمی هایمان، در شهر ولوله ای ایجاد کردند و نفس تازه ای به همه ی شهر دمیدند و خیابانها مملو شد از جمعیت پیر و جوان و زن و مرد و کودک، و صد مرحبا که چگونه جوانهایی آمده بودند به استقبالشان و اشک می ریختند! در آنروز شکوه و رحمت خداوندی در شهر موج می زد و عشق به ایثار و وطن غوغا کرده بود که تا ماهها فضای عطرآگین شان را همه استشمام می کردند؛ اما هیچ کس فکر نمی کرد که چهار سال بعد از آن دیگر اثری از گلزار آنها در چشم رهگذران نباشد و در اعماق مصلای بزرگ شهر اسیر گردند. جایی که دیگر در دسترس و چشم نواز کسی نیست. گلزاری که در کنار پیاده روی خیابان مرکزی شهراست و هر روز جمعیت زیادی از آن عبور می کند تا به امور زندگی و دنیای خود بپردازد، وقتی به این قطعه ی بهشتی می رسید چشمانش متبرک می شد، فاتحه ای نثار آنها می کرد و صلواتی، شاید برای برخی هم تلنگری بود در بقیه ی راهشان که به یاد بیاورند این امنیت و شکوه میهن را مدیون خونهای ریخته شده ی چه عزیزانی هستند.
اما حالا؟!...دیگر آن مامن وجود ندارد و در چندین متر پایین تر با سقفی بتنی بر رویشان سالهاست که ناپیدا شده اند، در حالی که همه می دانیم به چه زحمتی این گلهای غریب را به نام شهرمان زدند. چطور یک چنین وضعیتی برای این شهدا بوجود آمده است؟! چرا شهیدانی که حتی یکی از آنها غنیمتی بر یک شهر و دانشگاه و مجتمع تفریحی است، در این وضعیت اسف بار و غم انگیز قرار گرفته اند؟! در همین دانشگاه آزاد شهر با زحمت و پیگیری مستمر و بعد از دو سال رفت و آمد و نامه نگاری، توانستند فقط2شهید نازنین را در اختیار بگیرند. آیا کسانی که تصمیم گیرنده بودند و اینجا را برای آنها مشخص کردند فکر این روز را می کردند؟! آیا این برای شهر شهید پرور و نامی ما در جبهه های جنگ و با داشتن فرماندهان بزرگ از این خطه، زشت و قبیح نیست؟!
مگر نه اینکهشهدا و مجاهدین، ولی نعمت ما هستند. آن وقتی که چشم های همه خواب است و چشم هایی از مرزهای کشور محافظت می کنند و جان خود را در این راه می دهند، می فهمیم کسانی هستند که امنیت کشور را تامین می کنند، پس ما باید از اینها تجلیل کنیم و تدفین شهدا مصداق شکر و تجلیل آنهاست. در عرف همه، حتی غیر مسلمانها، بارگاه و مزار از مصادیق تجلیل است.این مزار شهدا به تعبیر امام راحل(ره) «زیارتگاه عاشقان»است. آنها از دین خدا حمایت کردند، همه چیزشان را گذاشتند، با «العفو» و «یا صاحب الزمان» رفتند و کشته شدند.مزار، تکریم آنهاست و کانالی است برای هدایت ما.کسی نمی رود سر قبر شهید به یاد گناه بیفتد، مردم می روند آنجا به یاد شهادت اند، به یاد خدا و قرآن می افتند. آنجا به یاد توبه و ایثار می افتند. ما اگر همه جوانی مان را به پای ترویج افکار و اهداف اینها بگذاریم، کار زیادی نکردیم. شهدا به گردن همه ی ما حق دارند.
گله اینجاست! مزارِ اینها که رفتند تا ما بمانیم و خاک مان حفظ شود، باید با شکوه ترین فضای شهرمان می بود!
ای کاش مادرانشان ندانند که عزیزشان کجا آرمیده است...
ای کاش در همان غم و عشق انتظار فرزندشان بمانند تا ما خجل زده و شرمسار نگاه خیسشان نشویم.
توضیح برای غیر همشهریانم(هموطنان عزیز): پنج شهید گمنام حدود 12 سال پیش در مصلای شهر که قرار بود ساخته شود و نماز جمعه شهرضا در آن برگزار شود، تدفین یافتند. اما سالها گذشت و مصلی با پیشرفتی بسیار کم به سقف رسید. ناگهان چند ماه پیش خبر آمد که ساختمان مصلی غیر اصولی است و بنا به صلاحدید متخصصین تهرانی باید کاملا تخریب شود.(یک زمین مسطح مثل روز اول) و این شهدای عزیز در حدود 10 سال است که از دسترس عموم به دورند وحتی مقبره هاشونم دیده نمی شود.
خواهشاً حسرت نخورید!!
[ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 10:6 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]