کد ِکج شدَنِ تَصآویر

.
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزار حرف نگفته

...ما همیشه عاشق آدمهای شگفت انگیز و با شکوه هستیم. هزار حرف داریم برای شان. اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم ، انگار قفل بر زبان مان می زنند. اختیار از ما سلب می شود، سکوت می کنیم و غرق در حضور آنان،مست می شویم و درست زمانی که می روند یادمان می آید که چه حرف ها داشتیم و نگفتیم

و خدا محاکمه میشود!

وخدا محاکمه می شود

 

...و خدا محاکمه می‌شود!

 

امروز همسایه ما مثل آب خوردن، همسرش‌ را طلاق داد و با گستاخی تمام گفت «همه مهرتو می‌دم.» شاید پدر دختر نباید دستور خدارو اجرا می‌کرد و مهر این دختر را ساده (هشت میلیون تومان) می‌گرفت!جالب این‌که مرد در دادگاه زیر بار پرداخت همین مهریه هم نمی‌رفت و به قانون و قانون‌گذار بد و بی‌راه می‌گفت و...
راستی اسلام که می‌گه «مهریه، بهتره ساده باشه» فکر این‌جارو نکرده؟ مگه خدا که خودش خالق انسان یک سر و دو گوشه، اونو نمی‌شناسه؟ در ظاهر امر، حق با کسانی است که این حرف‌ها را می‌زنند، اما چرا ما، هم خودمون می‌بریم و هم می‌دوزیم و می‌پوشیم؟ چرا هرجا که می‌خواهیم به میل خود عمل می‌کنیم؛ اگه یه چیز به نفع ما باشه همونو حکم خدا می‌شماریم؟ کار افرادی که یه قسمتی از کلام حق‌رو می‌گیرند و قسمتی را کتمان و یا ردّ می‌کنند، بارها در قرآن مذمت شده و به همین خاطر، مثلاً ازدواج موقت ـ که حکم الهی است ـ را هوسرانان به لجن کشیده‌اند؛ به گونه‌ای که حتی زنان متدین هم نمی‌خواهند در کلیت آن که حکم خداست چیزی بشنوند، چرا؟ چون افراد خدانشناسی از حکم خدا سوءاستفاده می‌کنند و کاری به دستورات دیگه دین ندارند، ولی این قسمت را که مطابق شهوتشونه‌ رو سفت و سخت قبول دارند (در واقع از شهوت خود دفاع می‌کنند نه از حکم خدا). چرا زنی زیر بار ازدواج مجدد یا موقت نمی‌ره چون شوهرش را می‌شناسه که چه جونوریه! و می‌دونه شوهرش دیر یا زود می‌گه: عدالت بین دو همسر کیلویی چند؟ چرا؟ چون این شوهر تو زندگی معمولی خودش خیلی جاها کم میاره و انصاف‌رو زیر پاش می‌زاره.
زن، مخالف هوسرانی یا خدا؟
بعد هم ما، زنان رو محکوم می‌کنیم که با «حکم خدا» در افتاده‌اند در حالی‌که آن‌ها با شهوت امثال این آقایون در افتاده‌اند. می‌شناسم مرد بزرگی را که چهار همسر داشت و هر چهار همسر او پشت سرش نماز می‌خواندند. فرزندان این چهار زن جوری با هم صمیمی‌اند که کسی باور نداره از چهار مادرند. سال‌هاست که آن مرد به رحمت خدا رفته ولی این زنان مثل خواهر تنی به همدیگه احترام می‌ذارن.
اما حالا کدام زن عدالت شوهرش‌رو قبول داره و پشت سرش نماز می‌خونه؟
آیا مردی که خوشی‌هاشو با دیگرانه و بدبختی‌هاش‌رو با زن و بچه‌اش، عادله؟
مردی که اجازه نمی‌ده همسرش به مادر پیر و زمین‌گیرش سر بزنه انصاف داره؟
راستی مردی که نمی‌تونه بین دو تا فرزندش با عدالت رفتار کنه؛ یکی‌رو غرق در محبت و بوسه می‌کنه یکی‌رو نگاه سرد هم نمی‌کنه‌، چی؟
مردی که از نظر علمی جنسیت (دختر یا پسر بودن جنین) به دستشه ولی باز هم به خانمش توهین و بی‌احترامی می‌کنه که چرا دوباره دختر آوردی، عادله؟
نه عزیز من! زن‌ها اغلب مخالف اسب شهوت و غضب من و شما هستند که لجامی نداره، نه حکم خدا.
...........................................................................
برگردیم سر بحث مهریه ساده؛ آخه خداجون! این مهر ساده دیگه چه صیغه‌ای است که سر زبون‌ها انداخته‌ای، مگه انسان‌هارو نمی‌شناسی؟ مگه می‌شه نشناسم. من خودم خلقشون کرده‌ام. من اگه حکمی داده‌ام حساب همه جاشو کردم. از یه طرف مهر را ساده گرفتم از طرفی هم به شما گفتم دخترتونو به «آدم» بدین؛ کسی که یه عمر نون و نمک منو می‌خوره و شکرم نمی‌کنه می‌خواهی دخترتو رو سرش بذاره حلواحلوا کنه؟ به شما گفتم اگه کسی به خواستگاری دخترتون اومد ببینید (تحقیق کنید) که اون منو (خدارو) می‌شناسه یا نه، اخلاقش خوبه یا نه. اگه خوبه یعنی دین داره امانت داره، راستگو و یک‌رو هست، به پدر و مادرش احترام می‌ذاره، خوش‌حسابه و... دخترت‌رو بهش بده، مهرت را هم کم بگیر. رفتی دستی‌دستی دخترتو به یه «آدم عوضی» دادی حالا اومدی شکایت هم داری؟ برا جهیزیه خواستی دهن مردم‌رو ببندی از شیر مرغ تا جون آدمی‌زاد برا دخترت گرفتی، می‌خواستی یه ماشین بگیری هزارجا قیمت کردی! با هزار و یک نفر مشورت کردی! موتورشو به تعمیرکار نشون دادی! خلافیش‌رو گرفتی !(آره خلافی) بعد هم برا خودت حق فسخ گذاشتی که نکنه سرت کلاه بره، اما مرد حسابی! دختر مثل دسته‌گلت‌رو می‌خواستی شوهر بدی شیر و خط کردی؟ نمی‌دونم این استخاره‌رو کی تو زبون شما انداخته؟ تحقیق نکرده، استخاره کردی و حکم بدبختی دخترتو امضاء. ای کاش برا دخترت مثل خرید ماشینت یه کار می‌کردی؛ «قبل از ازدواج خلافی اونو هم می‌گرفتی.»
در خانه اگر کس است همبن یک حرف بس است [1]
 

 

 

1. رک: ماهنامه خانه خوبان، م ح قدیری، ش21

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ چهارشنبه 93/5/1 ] [ 11:15 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

ندای عشق

 

ندای عشق


...کوچه پس کوچه ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد و به هر خانه ای سرک می کشد.مسافت طولانی خیابان را سریعتر از باد طی میکند. پس از گلاویز شدن با بوق ماشینها و دنگ دنگِ چکش آهنگرها با هزار زحمت ونیمه جان!‍‍‍‍‍ خود را به در آبی رنگ می رساند، از دیوار خانه بالا می آید و از پنجره نیمه باز می تپد توو، و کشان کشان خود را به جسم بی جان من می رساند بهدور سرم چرخی میزند و کرکهای گوشم را می گیرد و می خزد داخل گوشم، پیچها را به زحمت رد می کند و بالاخره می رسد به شیپور استاش و هرچه در توان دارد خود را میکوبد به پرده ی گوشمو همانجا از پا در می آید.

و من...! من که انگار لحظات آخر عمرم است جنازه ام وسط اتاق وِلو شده وباد کولر مستقیم به صورتم می زند، در صورتم کوچکترین آثار حیات مشاهده نمی شود زبانم از گوشه دهانِ بازم بیرون افتاده و همه ی سیاهی چشمانم سفید شده،لبهایم از شدت خشکی ترک خورده اند و دست و پاها به طرفین بدنم باز شده و طوری می نماید که انگار گلوله خورده باشم،بالرزیدن پرده ی گوشم ناگهان برقی از درونم می جهد، سیاهی به چشمانم برمی گردد و درون حدقه چرخی می  زند و لحظه ای روی پنجره خیره می ماند، وِزوزی درون گوشم احساس میکنم، کمی گوشهایم را تیز می کنم و جریان خون در رگهایم سریع ترمی شود ، تمام عضله های بدنم را گرم می کند. شکمم مثل موتوری که تازه استارتش را زده باشند با لرزش خفیفی شروع میکند به بالا و پایین رفتن، نفس داغی از سوراخهای بینی ام بیرون میزند،مثل اینکه بادِ بهاری تن درخت را نوازش کرده باشد و حیاتی دوباره به جانش بخشیده باشد،آهسته تکانی به بدنم می دهم وپاهایم را که مثل تکه چوبی خشک شده اند به طرف بدنم جمع می کنم وآرنجهایم را ستون قرار میدهم و به سختی سرم را از روی بالش جدا می کنم سعی میکنم تمام قوایم را یکجا جمع کنم، قدری تامل می کنم و مثل فنری که فشرده شده به یکباره از جا در می روم و با جهشی ناگهانی خودم را درون هال می اندازم و فریاد می زنم:

   ((ایها الناس مگر صدای اذان را نمی شنوید؟!))


به قلم دوست عزیزم سید حسین مرتضوی

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ یکشنبه 93/4/29 ] [ 10:32 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

اگه اجازه بدید سمت خدا نریم...........

اگه اجازه بدین سمت خدا نریم

بدون شرح!

 

به نام خدا 

ما در بحبوحه مظلومیت دین و دینداری در کشور به سر می بریم ، شرایط به گونه ای شده که باید قلم دست گرفت و تیشه به ریشه ی نفاق و فتنه ای زد که از شکل گیری آن مدتی نگذشته است . وقایعی در جامعه رخ می دهد که باید همه ی توانمندان در هر عرصه ای و زمینه ای به پا خیزند و برای دین و انقلابمان احساس خطرکنند. پشت پرده این جریانها ، فتنه ای عظیم تر از گذشته شروع شده که این بار نرمتر از نرمی جنگ نرم ریشه می دواند  .

(افراد معلوم الحالی) که با روی کار آمدن دولت جدید فرصت طلبانه به مسندهایی رسیده اند، فعالیت خود را آغاز کرده اند و از آنجا که هوشمندانه تشخیص داده اند ، می خواهند نظام را از طریق صدا و سیما به گونه ای دیگر ضربه بزنند. آنها می دانند که ظرف 4 یا 5 سال گذشته هرچه بر سرشان آمده و رسوایی شان گوش فلک را کر کرده ،  از صدا و سیمای انقلابی است .

صداو سیمایی که  در 10 سال اخیر، مامن حزب اللهی ها و دینداران و انقلابیون شده و تا حدودی ،  البته حدودی دم از  نوای دین می زند و صدایی رسا برای نظام شده و عرصه را بر متخاصمین و متجاوزین تنگ کرده حالا مورد سوء قصد خیلی خیلی نرم و پیش رونده قرار گرفته است . در واقع با تسخیر این لانه ی رسانه ای نظام، قصد جنگی دیگر با نظام را دارند.

در این چند ماهه اخیر اختلاف دولت و برخی افراد معلوم الحالِ روی کار آمده، فشارهای سهمگینی را بر این سازمان آورده اند و به انحاء مختلف باعث اختلال در کار فرهنگی و رسانه ای آن شدند تا به اهداف پلید و شومشان که در یکی دوماهه ی  اخیر آشکار شده دست یابند.

     ختلاف نظر صداو سیما با دولت سر پخش خبرهای انتقادی و خبر 20:30

        اختلاف نظر بر سر انتخاب مجری برنامه ی تلویزیونی رئیس جمهور

        اختلاف نظر بر سر  برنامه کودک  شبکه دو (نشان دادن کلید دروغ)

        اختلاف نظر بر سر عدم نقد توافقنامه ژنو

        تبلیغ یکپارچه و دربستی جهت انصراف از یارانه  مردم

        اختلاف نظر بر سر برنامه ی سمت خدا و تهیه کننده آن

       البته پشت این اختلافها مسئله بغض و کینه چند سال قبل تا بحال خوابیده است .

علی ایُّ حال، این مسائل ظاهراً باعث شده که عنان کار از دست ریاست سازمان خارج شود و تصمیماتی را شاهد باشیم که خیلی به مذاق علاقه و دینداران خوش نمی آید و خالی از مسائل پشت پرده ای است که صداو سیما ی ارزشی را به چالش کشیده است .

ای کاش صداوسیمایی که در زمان دولت قبل و این دو سال پایانی به طور کاملاً مستمر، منتقدوار عمل می کرد و چنان اطلاع رسانی می کرد که ریزترین مسائل از نگاه دوربینهایش مخفی نمی ماند و کاملاً آزاد بود برای به تصویر کشیدن و بیان کردن  اخبار دولت صبور به طور(صریح، کنایه ای ، سرزنشی و تخریبیِ) ، دراین برهه از  زمان، لااقل برای دفاع از خودش به گونه ای منطقی و طبق نظر رهبری به میدان می آمد و با این فشار ها مقابله می کرد.

اکنون مسئله ای که باعث نگرانی مردم  شده ، خبر برکناری آقای رکنی تهیه کننده برنامه سمت خداست، آنهم در شرایطی که این برنامه ی روشنگر مورد تمجید و تجلیل و تعریف  فراگیر قرار گرفته وحتی مجری آن، جناب آقای شریعتی جزو سه مجری برگزیده شبکه 3 اعلام می شود  و حمایت عظیم و استقبال  بی سابقه ی مردم عزیز (سرمایه و صاحب اصلی صدا و سیما) ، را داراست ؛ که با همه ی اینها شاهد عزل و نصبهای احساسی و یا انتقام جویانه در این برنامه  هستیم.

روی سخنم با رئیس سازمان است ، جناب آقای ضرغامی شان و شخصیت و روحیات شما بر همگان مشخص است  و از انقلابی بودن و دینداری شما بی خبر نیستیم. اما لازم است که کنترل اوضاع و امورات صدا و سیما به گونه ای هوشمندانه تر انجام شود. دشمنان شما و نظام و رهبری که دست بر نقاط حساس و حیاتی نظام زده اند و قصد سرکوب کردن دارند ، اگر موفق شوند  خللی در  برنامه ی سمت خدا که تنها برنامه پرمخاطب دینی در صدا و سیماست، ایجاد کنند به گوشه ای از هدف شیطانی خود رسیده اند.

اگر در این برنامه  به مسائل ارزشی پرداخته نشود و درد دل دلسوزانه مطرح نشود پس درکدام زمان و برنامه ای مهیاست که به آن پرداخته شود و این صحبت جناب آقای ماندگاری درد دل  اکنون قشر دردمند جامعه است. ایشان تبلیغ برنامه کودک را مشخصاً اشاره کردند ولی در حالی که اکثر تبلیغات صدا و سیما مخرب ، غیر ارزشی و رفاه طلبانه  می باشد که جز سوزاندن دل  اغلب اقشار جامعه یعنی طبقه متوسط رو به ضعیف،  اثری ندارد. نشان دادن آن مواد غذایی و سفره های رنگارنگ  و خانه ها و لوازم لوکس و امکانات رفاهی غیر عادی ، لباسهای ملون و ... که جامعه را به سوی مصرف گرایی ، تجمل گرایی ، اسراف کاری  و سرمایه داری می کشاند، از آسیبهای دیگر این تبلیغات  است و....

جناب ضرغامی!  باید پرسید آیا آستانه ی تحمل شما یا مدیران سازمان پایین آمده؟

آیا افرادی زیر پای مدیران سازمان نشسته اند و آنها را به سمت و سویی می کشانند؟

آیا اخلاق دولت  (تحمل انتقاد را نداشتن) به مدیران سازمان سرایت کرده است ؟

آقای ضرغامی ما احساس خطر می کنیم

ماهوارهای ضد اخلاقی و ضد دینی ، آنهم در شرایطی که در شهری مثل تهران 70 درصد مردم استفاده می کنند و ظاهراً با شبکه های داخلی ارتباطی ندارند ،  مجدانه در تلاش بی دین کردن مردم هستند ،حال در شرایطی اینچنینی اگر این برنامه هم لطمه بخورد، دیگر چه جای حرف می ماند.

...خلاصه عرض کنم ، حیف است آخر  خدمتِ صادقانه ی شما با این تصمیمات به پایان برسد

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ سه شنبه 93/2/23 ] [ 12:44 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر