کد ِکج شدَنِ تَصآویر

.
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزار حرف نگفته

...ما همیشه عاشق آدمهای شگفت انگیز و با شکوه هستیم. هزار حرف داریم برای شان. اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم ، انگار قفل بر زبان مان می زنند. اختیار از ما سلب می شود، سکوت می کنیم و غرق در حضور آنان،مست می شویم و درست زمانی که می روند یادمان می آید که چه حرف ها داشتیم و نگفتیم

*شهدایی که در مصلی گمنام شان کردیم!

شهدایی که در مصلی گمنام شان کردیم!

  

 

    "شهدا شمع محفل بشریت اند"

  

 این نام شهیدان است که خون جاری کشور، قوام دینداری و اعتقاد مردم می باشد. در هر کوی و  برزن که پا می گذاریم پلاک درخشنده ی آن کوچه، اسم زیبای یک شهید است که بر زبانمان جاری می شود و چشمانمان به آن روشن. 

شهدا تاریخ ما هستند و پرچم دار حرکتند و همانها هستند که چراغ راه شده اند تا ما گم نشویم...

اما ما چه؟! شهدایی که همه شناخت اند و همه شناخته شده اند، حتی آنهایی که گمنام شان می خوانیم، ما آنها را چه کردیم؟!...ما در عوض پنج وجود عزیزشان را در مصلای شهر گمنام کردیم! 12سال پیش، این شهیدان و نورچشمی هایمان، در شهر ولوله ای ایجاد کردند و نفس تازه ای به همه ی شهر دمیدند و خیابانها مملو شد از جمعیت پیر و جوان و زن و مرد و کودک، و صد مرحبا که چگونه جوانهایی آمده بودند به استقبالشان و اشک می ریختند! در آنروز شکوه و رحمت خداوندی در شهر موج می زد و عشق به ایثار و وطن غوغا کرده بود که تا ماهها فضای عطرآگین شان را همه استشمام می کردند؛ اما هیچ کس فکر نمی کرد که چهار سال بعد از آن دیگر اثری از گلزار آنها در چشم رهگذران نباشد و در اعماق مصلای بزرگ شهر اسیر گردند.  جایی که دیگر در دسترس و چشم نواز کسی نیست. گلزاری که در کنار پیاده روی خیابان مرکزی شهراست و هر روز جمعیت زیادی از آن عبور می کند تا به امور زندگی و دنیای خود بپردازد، وقتی به این قطعه ی بهشتی می رسید چشمانش متبرک می شد، فاتحه ای نثار آنها می کرد و صلواتی، شاید برای برخی هم تلنگری بود در بقیه ی راهشان که به یاد بیاورند این امنیت و شکوه میهن را  مدیون خونهای ریخته شده ی چه عزیزانی هستند. 

اما حالا؟!...دیگر آن مامن وجود ندارد و در چندین متر پایین تر با سقفی بتنی بر رویشان سالهاست که ناپیدا شده اند، در حالی که همه می دانیم به چه زحمتی این گلهای غریب را به نام شهرمان زدند. چطور یک چنین وضعیتی برای این شهدا بوجود آمده است؟! چرا شهیدانی که حتی یکی از آنها غنیمتی بر یک شهر و دانشگاه و مجتمع تفریحی است، در این وضعیت اسف بار و غم انگیز قرار گرفته اند؟! در همین دانشگاه آزاد شهر با زحمت و پیگیری مستمر و بعد از دو سال رفت و آمد و نامه نگاری، توانستند فقط2شهید نازنین را در اختیار بگیرند. آیا کسانی که تصمیم گیرنده بودند و اینجا را برای آنها مشخص کردند فکر این روز را می کردند؟! آیا این برای شهر شهید پرور و نامی ما در جبهه های جنگ و با داشتن فرماندهان بزرگ از این خطه، زشت و قبیح نیست؟!

مگر نه اینکهشهدا و مجاهدین، ولی نعمت ما هستند. آن وقتی که چشم های همه خواب است و چشم هایی از مرزهای کشور محافظت می کنند و جان خود را در این راه می دهند، می فهمیم کسانی هستند که امنیت کشور را تامین می کنند، پس ما باید از اینها تجلیل کنیم و تدفین شهدا مصداق شکر و تجلیل آنهاست. در عرف همه، حتی غیر مسلمانها، بارگاه و مزار از مصادیق تجلیل است.این مزار شهدا به تعبیر امام راحل(ره) «زیارتگاه عاشقان»است. آنها  از دین خدا حمایت کردند، همه چیزشان را گذاشتند، با «العفو» و «یا صاحب الزمان» رفتند و کشته شدند.مزار، تکریم آنهاست و کانالی است برای هدایت ما.کسی نمی رود سر قبر شهید به یاد گناه بیفتد، مردم می روند آنجا به یاد شهادت اند، به یاد خدا و  قرآن می افتند. آنجا به یاد توبه و ایثار می افتند. ما اگر همه جوانی مان را به پای ترویج افکار و اهداف اینها بگذاریم، کار زیادی نکردیم. شهدا به گردن همه ی ما حق دارند.

گله اینجاست! مزارِ اینها که رفتند تا ما بمانیم و خاک مان حفظ شود، باید با شکوه ترین فضای شهرمان می بود!

ای کاش مادرانشان ندانند که عزیزشان کجا آرمیده است...

ای کاش در همان غم و عشق انتظار فرزندشان بمانند تا ما خجل زده و شرمسار نگاه خیسشان نشویم.

 

توضیح برای غیر همشهریانم(هموطنان عزیز): پنج شهید گمنام حدود 12 سال پیش در مصلای شهر که قرار بود ساخته شود و نماز جمعه شهرضا در آن برگزار شود، تدفین یافتند. اما سالها گذشت و مصلی با پیشرفتی بسیار کم به سقف رسید. ناگهان چند ماه پیش خبر آمد که ساختمان مصلی غیر اصولی است و بنا به صلاحدید متخصصین تهرانی باید کاملا تخریب شود.(یک زمین مسطح مثل روز اول)  و این شهدای عزیز در حدود 10 سال است که از دسترس عموم به دورند وحتی مقبره هاشونم دیده نمی شود.

 


خواهشاً حسرت نخورید!!

شهدای گمنام ایلام

شهدای گمنام قم

نازی آباد

آذربایجان

جزیره خارک



[ پنج شنبه 93/10/11 ] [ 10:6 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

چرا همیشه هشتمون گروی نُه مونه!!!

چرا همیشه هشتمون گروی نُه مونه!!!

امروزه اکثر مردم نسبت به تأمین رزق در توهّم شدیدی به‌ سر می‌برند و از مضطرب ترین لحظات زندگی شان، تامین مخارج زندگی است. همه در تکاپوی روزمره تلاش دارند که این نیاز خود را برطرف کنند و می  گویند این روزها پول درآوردن خیلی سخت شده و کاری هم نمی توان کرد،مشکلات اقتصادی را هم نمی توان حل کرد ، تورم بیداد می کند و....

خلاصه  وقت می گذارند و غر می زنند به این فلک وروزگار و همه و آخر الامر، چیزی جز ناراحتی و گرفتگینصیبشان نمی شود.

رزق و روزی، آن است که عایدی انسان هرچه باشد به کار و زندگی روزمره ی بیاید. گاهی اوقات درآمد زیاد و امکانات وسیع فراهم است ولی آنطور که حقش هست استفاده نمی شود. مثلاً شخصی با وسیله نقلیه ای  که نصیبش شده  به نحو احسن در رسیدگی به امورات  خود ،کار و خانواده اش بهره می برد و گاهی هم می شود که همین شرایط برای دیگری فراهم است ولی  بهره ی چندانی از آن نمی برد و شاید یک مسافرت ساده هم با آن وسیله  نرود.

پس روزی این نیست که هر چه بیشتر درآوریم، بیشتر آسایش  داریم. در واقع کسی بهره بیشتری از روزی دارد که از آنچه خدا به او داده بیشتر استفاده می کند و امورات زندگی اش را به ثمر می رساند و مطمئنا این رزق، رزقی است که خیر و صلاح در آن هست و حتما هم از راه حلال نصیبش شده که می تواند بهره اش را ببرد.  همین استفاده ی بهینه و خیرمندانه را، برکت مال می گویند. برکت امری است مهم تر از درآمد ، ضمن اینکه درآمد ممکن است موقتی باشد اما برکت پایدار است.

متاسفانه شرایط جامعه به سمتی رفته که این ارزش و واقعیت الهی کمتر به چشم می آید و مردم به واسطه ی علم کم و همینطور عجول بودن و هوس زیاده خواهی، دست به کارهایی می زنند و انتظاراتی در ذهن خود می پرورانند که از اصل قضیه به دور می مانند. در همین توهمات است که برای بدست آوردن روزی خود، حلال و حرام را قاطی می کند و در نظرش این است که تنها تلاش و فعالیت شخصی، باعث به دست آوردن مایحتاج می شود، لذا هر کاری را که به ذهن می رسد انجام می دهد تا از قافله عقب نیافتد و این یعنی به ترکستان رفتن  فکر و باور جامعه.

چند چیز است که  باعث از بین رفتن برکت روزی می شود:

- عدم اطلاع و رعایت دستورات خدا در زمینه  تجارت شرعی، اولین قدم از بین رفتن برکت مال است. وقتی شخصی برای کسب وکار در جامعه از احکام قانونی و شرعی کار خود بی خبر باشد و به فعالیت بپردازد مطمئنا در معامله و خرید وفروش خود دچار اشتباه می شود و همین امر سرآغاز  کاسبیِ شبهه ناک و حرام است و این هم از واضحات است که در چنین مالی سود و برکت نیست.

 - عدم رعایت دستورات اخلاقی  در زمینه ی ارتباطات اجتماعی و کاری قدم بعدی است. یعنی شخصی که به کسب و کار مشغول است و یا در نهادی خدمت می کند با زیر پاگذاشتن آداب اجتماعی و مردم داری از روزی مقدر خود کم می کند. اگر خدای ناکرده کاسبی که در مغازه ی خود به کسب مشغول است در برخوردش با مشتریان رعایت تقوا را نکند یا برای فروختن جنسش اخلاق را زیر پا گذارد (تعریف بیش از حد از جنس،دروغگویی،بد اخلاقی ،مراقبت نکردن در رفتار با نامحرمان ویا استفاده از موسیقی در حین کار و جذب مشتری و غیره ). همینطور کسی که در جایی به مردم خدمت می کند، در پستش گاهی اوقات به وظایف خود بی توجه شود و در برخورد با مراجعین، آن موارد دینی و انسانی تکریم ارباب رجوع را رعایت نکند ، نتیجه اش کم کاری و اطاله ی وقت مردم است و نهایت امر دچار کاستی برکت روزی اش  می شود.

- از موارد دیگر کم شدن روزی افراد ، نپرداختن مواجب شرعی و قانونی خود  یعنی خمس و زکات و غیره است که در واقع حقوق افراد بی بضاعت می باشد و همین مسئله باعث بیشتر شدن گرفتاری و فقر در جامعه می شود. مسئله ی مالیات هم نوع دیگری از این مقوله  است که متاسفانه شدیداً مورد سهل انگاری مردم قرار گرفته. مالیات بر درآمد حق حکومت است که  باعث برقراری شرایط کسب  و کار افراد جامعه شده و همین درآمد ، صرف اموارت کشور و خدمت به مردم  می شود.به همین خاطر علما فتوا داده اند که : «آنهایی که از پرداخت حق حکومت و مردم فرار می کنند یعنی اینکه در حکومت اسلامی تخلف از قانون انجام داده و  شبهه و حرام را وارد مال شان کرده اند.» که  صد البته هیچ توجیهی هم جوابگوی این فعل حرام شان نیست.  

بنابراین، با توجه به نکات فوق معلوم می‌شود که اگر رزق و روزی ما کم است و هشتمون گروی نه است ،لابد مشکلی برای اخذ رحمت و نعمت بیکران الهی داریم. باورها و کارهایی داریم که خوب نیست، سوء و فحشاء (زشت کاری) است و این امور مانع گشایش و افزایش رزق  (معنوی و مادی) ماست که  بالتبع باعث بروز مشکلات در زندگی می‌گردد و بدترین گناه هم همان فراموش کردن خدا و ترک ذکر خداست.

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

 



[ یکشنبه 93/10/7 ] [ 6:58 عصر ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

پیام معنادار رهبری جهت مبارزه با فساد اداری

بسم الله الرحمن الرحیم

جواب معنادار! رهبر معظم انقلاب به درخواست معاون اول رئیس جمهور جهت ارسال پیام به همایش «همایش ملّی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد»

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، در ارتباط با برگزاری «همایش ملّی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» و درخواست صدور پیام برای این همایش، مرقومه‌ای را صادر کردند.
متن مرقومه رهبر معظم انقلاب، به شرح زیر است:

"بسم الله الرّحمن الرّحیم
نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می‌کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.
"
یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟یعنی چی؟

پی نوشت:
1- جناب رئیس جمهور؛
سرطان فساد با همایش و سمینار حل نمیشود نیاز به اراده برخورد با مفسدین دارد.
2- جناب رئیس جمهور؛
با دستمال آلوده نمی‌شود شیشه را پاک کرد. راستی از کرسنت و جناب آقای زنگنه و "آقای جونیور!!!" چه خبر؟ گویا جناب آقای زنگنه هم از سخنرانان! همین همایش بوده اند درسته ؟


[ پنج شنبه 93/9/20 ] [ 8:40 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

با فرزند کمتر، زندگی بهتر نشد!(2)

با فرزند کمتر، زندگی بهتر نشد!(2)


اولین گزینه ای که به ذهن می رسد، این می باشد که در افکار و عقاید ما خدا از محوریت افتاده است و  در طرح کنترل جمعیت، مسئولین وقت هم در آمار و گزارشها، پروردگار حی و قادر را نادیده گرفته اند.
کنترل جمعیت به این معنی است که ساز و کاری ایجاد شود تا جمعیت هدفمند باشد. یعنی این سیاست باید معقولانه، مدبرانه و آگاه سازانه صورت می گرفت که مردم خودشان نسبت به فرزندآوری و تعداد فرزندانشان تصمیم بگیرند نه اینکه دولت چنان گازانبری و احساسی عمل کند و ضربه به ریشه فرزند آوری مردم بزند، به خصوص در روشهای وازکتومی و توبکتومی یا قرصهای ضد باروری که طبق احکام فقهی آسیب زدن به اعضاء و جوارح انسان  به حساب می آید و موجب پرداخت دیه می شود. حالا نتیجه چه شد؟! همین است که الان مشاهده می شود، مردم با اسمِ آوردن بچه یا فرزند جدیدآوردن لرزه بر اندام شان می افتد و توسط اطرافیان محکوم می شوند و مورد سوال قرار می گیرند به طوری که فرزند داشتن ضد ارزش شده است.
 طرح کنترل جمعیت برای اینکه ابزاری شود برای اداره کشور، سیاستی غلط و تدبیری نابجا بود. الان دیده می شود مدیریت اقتصاد با سیاست کنترل جمعیت هیچ ملازمتی ندارد و دلیل اصلی اجرای آن برای دولتمردان (اقتصاد)، رونق پیدا نکرد.
نگاه دولتِ وقت ، نگاهی غربی و غیر ایمانی بود. آنها به جای اینکه با توکل بر خدا و استعانت از او، شروع به تدبیر برای سازندگی کنند بنا را گذاشتند بر دانش قلیل و غلط خود. و این همان سوءظنی است که در روایت می گوید: « اگر کسی به خاطر ترس از مخارج زندگی ، ازدواج را ترک کند به خدا سوءظن برده است». در واقع مجریان سیاست کنترل جمعیت در این زمینه به خدا سوءظن بردند و غافل شدند و هزار تاسف که این غفلت را تا بیست سال به الوان مختلف (رسانه ای، قانونی ، پزشکی و فرهنگی) به جامعه سرایت دادند، حتی تا آنجایی که بعضی کارفرمایان هم در فرزندآوری کارکنان شان دخالت می کردند و نمی خواستند که آنها از 2 فرزند بیشتر داشته باشند. همین تفکرِ مخالفِ مبانی دین، به بی برکتی و بی رونقی اقتصاد در سطح کشور انجامید.
وقتی انسان جهت اداره زندگی، خودش را تا جایی دخیل بداند که خداوند را نبیند و از فضل و لطف و رحمت او غافل شود خدا هم او را به خودش واگذار می کند و آن کفایتی که باید داشته باشد، نصیبش نمی شود.
آیه 64 سوره مائده می فرماید: «آن کسانی که خدا را دست بسته می دانند و معتقدند خدا قدرت انفاق و وسعت روزی ندارد، یهودیان هستند ولی آنها خود به غل و زنجیرند و از رحمت خدا دورند». با برداشت از این آیه متوجه می شویم که این گونه سیاستها و افکار، ریشه ای یهودی داشته و در شماره قبل به این نتیجه رسیدیم که توطئه ای صهیونیستی دولتمردان را فرا گرفت.
 اما در دین اسلام آیات و روایات زیادی داریم که می گوید، رزق مرد در زنی است که اختیار می کند و رزق این مرد و زن  در فرزندانی که به دنیا می آورند، قرار دارد. این دقیقا همان باور اسلامی و ایرانی پدران و مادران ماست. همان تفکری که در جوانان ما کم شده است، یعنی اعتقاد و باور به خدا.
ما باید اعتقادات قلبی خود را قوی تر کنیم و توجه داشته باشیم که قرآن و سخنان معصومین علیهم السلام مربوط به زمان و مکان خاصی نبوده است و لازم است باور کنیم که آنچه به ما وعده داده شده، محقق می شود.
خداوند درسوره هود،آیه 6 می‌فرماید: «هیچ جنبنده‌ای نیست جز اینکه رزقش بر خدا واجب است، پس تقدیر به گونه‌ای است که خداوند بر خود واجب کرده است که رزق را به موجودات برساند.»

یا در آیات 2 و 3 سوره طلاق می فرماید: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً* وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً.- هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او قرار می‌دهد و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد. و هر کس بر خدا توکل نماید، خدا او را کفایت می‌کند و خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، همانا خدا برای هر چیزی اندازه‌ای داده است»
رزق مقدر را کسی نمی‌تواند از ما بگیرد، این نکته ای است که عده بسیاری از مردم، آنرا باور ندارند. همین امر موجب می شود تا وقتی افراد به فرزندآوری فکر کنند، افکار نگران کننده ای برای چگونگی تامین روزی فرزند به ذهنشان برسد که در نهایت از این تصمیم منصرف می شوند و وجود چنین حالتی از نگرش و تفکر افراد نشات می گیرد. امروزه حتی برخی افراد متدین به این موضوع باور قلبی ندارند که با ورود فرزندی به خانواده، روزی و رزق آن خانواده هم زیاد می شود و این اتفاق به گونه ای رخ می دهد که در قدرت درک افراد، نمی گنجد.
اسلام ما به بچه دار شدن بسیار توصیه دارد و آنرا نعمتی بزرگ از جانب خدای متعال معرفی می کند.
دو حدیث از پیامبر(ص) اهمیت موضوع را مشخص می کند: یکی اینکه می فرمایند:«خانه ای که در آن کودک نباشد، برکت ندارد.» و در دیگری می فرمایند: «فرزند بخواهید و آن را طلب کنید؛ چرا که مایه روشنی چشم و شادی قلب است»
البته یک آسیب شناسی دیگر هم هست که در جامعه مطرح می شود ،گفته می شود: "به دلیل تربیت سخت فرزند، فرزند زیاد داشتن درست نیست."
قطعا منکر تربیت سالم و مطلوب فرزند نیستم ولی در جامعه ی امروزی این یک بهانه شده و به جای اینکه در پی آموزش خود و خانواده برای تربیت باشیم و در پرورش و کنترل فرزندان اهتمام ورزیم صورت مسئله را پاک می کنیم. در واقع ما با نداشتن فرزند و فرزند بیشتر، هنری نکردیم. یک پدر و مادر واقعی و هنرمند کسی است که جسور باشد و خودش را با قدرت نشان دهد. به عبارتی دیگر رزق فرزندان را که خدا می رساند پس ما باید نقشی مهمتر در این کارزار داشته باشیم. به تحقیق نشان داده شده است که خانواده هایی که فرزند بیشتر دارند، هم به لحاظ سختی بچه داری و هم به لحاظ تربیتی، کمتر دچار مشکل می شوند.
بنابراین بهتر است فکر کنیم و خود را از این همه هیاهو و بی معرفتی ها برهانیم و باور کنیم که خداوند هیچگاه ما را تنها نمی گذارد. 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ چهارشنبه 93/9/19 ] [ 10:45 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

شهدایی که در مصلی گمنام شان کردیم...

شهدایی که در مصلی گمنام شان کردیم!!!

شهدا شمع محفل بشریتند، این نام شهیدان است که خون جاری کشور و قوام وپایداری دین و اعتقاد مردم می باشد. در هر کوی و  برزن که پا می گذاریم پلاک درخشنده آن کوچه، اسم زیبای یک شهید است که بر زبانمان جاری می شود و چشمانمان به آن روشن.

در سرا پرده ی عشق، شهدایمان پرچم دار حرکتند و همانانند که چراغ راه شده اند تا ما گم نشویم...

...اما ما؟! شهدایی که همه شناخت اند و همه شناخته شده اند، حتی آنهایی که اسماً گمنام شان می خوانیم...را چه کردیم؟! ما در عوض پنچ وجودشان را در مصلای شهر گمنام کرده ایم.

12 سال پیش  که این شهیدان عزیز و نورچشمی هایمان، نفس تازه ای به همه ی شهر دمیدند و خیابانها مملو شد از جمعیت پیر و جوان و زن و مرد و کودک ،و همه می دانیم که به چه زحمتی این گلهای غریب را به نام شهرمان زدند ،هیچ کس فکر نمی کرد که  4 سال بعد از آن دیگر اثری از گلزار آنها در چشم رهگذران دیده نشود و در اعماق مصلای بزرگ شهر جای گیرند. جایی که دیگر در دسترس و چشم نواز کسی نیست. گلزاری که در کنار پیاده روی خیابان مرکزی شهر قرار داشت و هر روز جمعیت زیادی از آن عبور می کرد تا به امور زندگی و دنیای خود بپردازد وقتی به این قطعه ی بهشتی می رسید چشمانش متبرک می شد ،فاتحه ای نثار آنها می کرد و صلواتی،  شاید برای برخی هم تلنگری بود در بقیه ی راهشان که به یاد بیاورند این امنیت را  مدیون خونهای ریخته شده ی چه عزیزانی هستند.

اما حالا؟!  دیگر آن مامن وجود ندارد و در چندین متر پایین تر با سقفی بتنی بر رویشان،مفقود شده اند...

.

.

.

.

 شهدایی که در مصلی با دستان خود گمنام شان کردیم ورنه آنها...



[ سه شنبه 93/6/18 ] [ 7:23 عصر ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

رئیس جمهور حقوق دان!!

رئیس جمهور حقوق دان!! 

 

رئیس جمهور حقوق دان!!

راستی چه شرایطی بر یک فرد می گذرد که به این حال و روز منزجر کننده می رسد و در بین خودی و ناخودی بی حرمتی می کند.

این مطابق دستورات اسلام است؟ این مطابق با آموزه های یک «روحانی» است؟           رئیس دولت!..... تو را چه شده ؟

این چه طرز برخوردی است ؟ آنچنان حرکات دست و صورت و چشم نشان می دهی که مثل اینکه اینها ایرانی نیستند.

به قول آقای حسینیان نماینده مجلس: «حتی شاه وقتی با مخالفان خود صحبت می‌کرد به آنها نگفت به جهنم بروند بلکه گفت: پاسپورت بگیرند و به خارج از کشور بروند. در واقع این نوع ادبیات رئیس جمهور دیکتاتور مآبانه است که رئیس جمهور باید پرهیز کند.»آقای رئیس جمهور

رئیس جمهوری که داعیه ی حقوق دانی دارد، آیا باید اینگونه به حق آزادی بیان و انتقاد دلسوزانه ی مردم حمله کند؟

رئیس جمهوری که می گفت: «ما دهان کسی را قفل نمی زنیم» چگونه شده که هنوز یک سال از نوکری اش نگذشته خود را محق می داند اینچنین فریاد و عصبانیت بر سر مردم کشور بکشد.

رئیس جمهور باید بداند که 49% مردم به او رای ندادند!

اونهایی که دم از حقوق شهروندی و جامعه مدنی می زنند، آیا سزاست که به یک همشهری، هموطن و کسانی که باعث به قدرت رسیدن او شده اند بگوید «به جهنم برید». به هر حال بعضی از منتقدین او، حامیانش هستند...حتی اگر یک نفر باشد، اما در حالیکه او به یک طیف گسترده و دلسوز جامعه که از اوضاع نابسامان مذاکرات خبر دارند توهین می کند و این القاب زشت و زننده را به کار می برد. آقای رئیس جمهور دوران بی خبری و جهالت مردم گذشته است. دورانی که 10 سال بعد مردم می فهمیدند چه کسانی ،چه عملکردی داشتند و چه به سر کشور آورده اند.

بله،آنچه که واضح است درکارنامه ی این یک ساله ی دولت، هویداست که نتوانسته اوضاع جامعه را سر و سامان ببخشد و مهمتر از آن اینکه در مذاکرات هسته ای هیچ عایدی نداشته ایم و تازه به این رسیده اند که به آمریکا نمی شود اعتماد کرد!  

چه فکر می کردند وچه شد؟! (البته دولت بیش از همه واقف هست و فقط سروصدای رسانه ای ایجاد می کند و ظاهر سازی که ما حامی حقوق ملت هستیم. شاید اهداف شان هم همین است که الان دارد رقم می خورد، یعنی تعلیق و فرصت از دست دادن و تمدید مذاکرات، که چه؟ انرژ ی هسته ای معطل بماند و فعالیت نکند و ...)

به هر حال این اوضاعی که ایجاد شده و باعث و بانی اش هم خود تیم دولت هست، به قول کارشناسان و حتی حامیان خودشان، دولتی ضعیف و بی برنامه و تنبل است و عملکرد مناسب نداشته است. حالا شرایط به گونه ای می شود که رئیس دولت در جمعی و محفلی که از هیچ چشمی به دور نمی ماند این حرفهای سخیف و توهین آمیز را می زند.

هیچگاه احمدی‌نژاد اینطور صحبت نکرد.... 

رئیس جمهور سابق وقتی از این ادبیات بی تکلف استفاده می کرد قدم در مسیر احیای عزت و اقتدار ملی و افزایش ضریب امنیت میگذارد. او این ادبیات قاطع خود را در مقابل دشمنان خارجی و دولتهای استعمارگر و خون آشام به کار می برد ، نه حتی ملت این دولتها.

 این حرفهای زشت کجا و آن کجا؟!

اصلاً قابل مقایسه باهم نیست. حالا تیتر روزنامه ها و سایتهای خبری شده که بله روحانی به ادبیات دولت قبل برگشته ! حاشا از این قیاس.

تمام عباراتی که  از احمدی نژاد جمع کردند و مثال آوردند که این همان ادبیات است، اولاً به تعداد انگشتان دو دست نمی رسد. ثانیًا عمده ی این حرفها در قبال زورگویی ها و خودخواهی های دولتهای خارجی بوده است و ثالثاً او از ضرب المثل استفاده می کرد و در مثل هم مناقشه نیست.

 لازم به ذکر است که او وقتی  برخورد قهری داشت، ما در کشور شاهد رشد و شکوفایی علمی و پزشکی بودیم و هر روز به دستاوردی جدیدتر دست پیدا می کردیم، نه این دولت که آمده امتیازاتی داده و ما هنوز دستاوردی از حقوق مان نداشته ایم و تازه اینکه در دادگاه لاهه بازهم بابت تخلفاتی که در دوران وزارت نفت خاتمی مرتکب شدند محکوم شدیم، یعنی چند میلیون دلار می دهند که اگر بدهند و بعد چند برابر آن را در مجامع بین المللی باید جریمه بدهیم.

بر این اساس جای بسی تامل دارد که ما در آینده تکلیف خود را بیشتر بدانیم...


اگر در خانه کس است، همین یک حرف بس است.

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ چهارشنبه 93/5/22 ] [ 11:58 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

و خدا محاکمه میشود!

وخدا محاکمه می شود

 

...و خدا محاکمه می‌شود!

 

امروز همسایه ما مثل آب خوردن، همسرش‌ را طلاق داد و با گستاخی تمام گفت «همه مهرتو می‌دم.» شاید پدر دختر نباید دستور خدارو اجرا می‌کرد و مهر این دختر را ساده (هشت میلیون تومان) می‌گرفت!جالب این‌که مرد در دادگاه زیر بار پرداخت همین مهریه هم نمی‌رفت و به قانون و قانون‌گذار بد و بی‌راه می‌گفت و...
راستی اسلام که می‌گه «مهریه، بهتره ساده باشه» فکر این‌جارو نکرده؟ مگه خدا که خودش خالق انسان یک سر و دو گوشه، اونو نمی‌شناسه؟ در ظاهر امر، حق با کسانی است که این حرف‌ها را می‌زنند، اما چرا ما، هم خودمون می‌بریم و هم می‌دوزیم و می‌پوشیم؟ چرا هرجا که می‌خواهیم به میل خود عمل می‌کنیم؛ اگه یه چیز به نفع ما باشه همونو حکم خدا می‌شماریم؟ کار افرادی که یه قسمتی از کلام حق‌رو می‌گیرند و قسمتی را کتمان و یا ردّ می‌کنند، بارها در قرآن مذمت شده و به همین خاطر، مثلاً ازدواج موقت ـ که حکم الهی است ـ را هوسرانان به لجن کشیده‌اند؛ به گونه‌ای که حتی زنان متدین هم نمی‌خواهند در کلیت آن که حکم خداست چیزی بشنوند، چرا؟ چون افراد خدانشناسی از حکم خدا سوءاستفاده می‌کنند و کاری به دستورات دیگه دین ندارند، ولی این قسمت را که مطابق شهوتشونه‌ رو سفت و سخت قبول دارند (در واقع از شهوت خود دفاع می‌کنند نه از حکم خدا). چرا زنی زیر بار ازدواج مجدد یا موقت نمی‌ره چون شوهرش را می‌شناسه که چه جونوریه! و می‌دونه شوهرش دیر یا زود می‌گه: عدالت بین دو همسر کیلویی چند؟ چرا؟ چون این شوهر تو زندگی معمولی خودش خیلی جاها کم میاره و انصاف‌رو زیر پاش می‌زاره.
زن، مخالف هوسرانی یا خدا؟
بعد هم ما، زنان رو محکوم می‌کنیم که با «حکم خدا» در افتاده‌اند در حالی‌که آن‌ها با شهوت امثال این آقایون در افتاده‌اند. می‌شناسم مرد بزرگی را که چهار همسر داشت و هر چهار همسر او پشت سرش نماز می‌خواندند. فرزندان این چهار زن جوری با هم صمیمی‌اند که کسی باور نداره از چهار مادرند. سال‌هاست که آن مرد به رحمت خدا رفته ولی این زنان مثل خواهر تنی به همدیگه احترام می‌ذارن.
اما حالا کدام زن عدالت شوهرش‌رو قبول داره و پشت سرش نماز می‌خونه؟
آیا مردی که خوشی‌هاشو با دیگرانه و بدبختی‌هاش‌رو با زن و بچه‌اش، عادله؟
مردی که اجازه نمی‌ده همسرش به مادر پیر و زمین‌گیرش سر بزنه انصاف داره؟
راستی مردی که نمی‌تونه بین دو تا فرزندش با عدالت رفتار کنه؛ یکی‌رو غرق در محبت و بوسه می‌کنه یکی‌رو نگاه سرد هم نمی‌کنه‌، چی؟
مردی که از نظر علمی جنسیت (دختر یا پسر بودن جنین) به دستشه ولی باز هم به خانمش توهین و بی‌احترامی می‌کنه که چرا دوباره دختر آوردی، عادله؟
نه عزیز من! زن‌ها اغلب مخالف اسب شهوت و غضب من و شما هستند که لجامی نداره، نه حکم خدا.
...........................................................................
برگردیم سر بحث مهریه ساده؛ آخه خداجون! این مهر ساده دیگه چه صیغه‌ای است که سر زبون‌ها انداخته‌ای، مگه انسان‌هارو نمی‌شناسی؟ مگه می‌شه نشناسم. من خودم خلقشون کرده‌ام. من اگه حکمی داده‌ام حساب همه جاشو کردم. از یه طرف مهر را ساده گرفتم از طرفی هم به شما گفتم دخترتونو به «آدم» بدین؛ کسی که یه عمر نون و نمک منو می‌خوره و شکرم نمی‌کنه می‌خواهی دخترتو رو سرش بذاره حلواحلوا کنه؟ به شما گفتم اگه کسی به خواستگاری دخترتون اومد ببینید (تحقیق کنید) که اون منو (خدارو) می‌شناسه یا نه، اخلاقش خوبه یا نه. اگه خوبه یعنی دین داره امانت داره، راستگو و یک‌رو هست، به پدر و مادرش احترام می‌ذاره، خوش‌حسابه و... دخترت‌رو بهش بده، مهرت را هم کم بگیر. رفتی دستی‌دستی دخترتو به یه «آدم عوضی» دادی حالا اومدی شکایت هم داری؟ برا جهیزیه خواستی دهن مردم‌رو ببندی از شیر مرغ تا جون آدمی‌زاد برا دخترت گرفتی، می‌خواستی یه ماشین بگیری هزارجا قیمت کردی! با هزار و یک نفر مشورت کردی! موتورشو به تعمیرکار نشون دادی! خلافیش‌رو گرفتی !(آره خلافی) بعد هم برا خودت حق فسخ گذاشتی که نکنه سرت کلاه بره، اما مرد حسابی! دختر مثل دسته‌گلت‌رو می‌خواستی شوهر بدی شیر و خط کردی؟ نمی‌دونم این استخاره‌رو کی تو زبون شما انداخته؟ تحقیق نکرده، استخاره کردی و حکم بدبختی دخترتو امضاء. ای کاش برا دخترت مثل خرید ماشینت یه کار می‌کردی؛ «قبل از ازدواج خلافی اونو هم می‌گرفتی.»
در خانه اگر کس است همبن یک حرف بس است [1]
 

 

 

1. رک: ماهنامه خانه خوبان، م ح قدیری، ش21

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ چهارشنبه 93/5/1 ] [ 11:15 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

ندای عشق

 

ندای عشق


...کوچه پس کوچه ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد و به هر خانه ای سرک می کشد.مسافت طولانی خیابان را سریعتر از باد طی میکند. پس از گلاویز شدن با بوق ماشینها و دنگ دنگِ چکش آهنگرها با هزار زحمت ونیمه جان!‍‍‍‍‍ خود را به در آبی رنگ می رساند، از دیوار خانه بالا می آید و از پنجره نیمه باز می تپد توو، و کشان کشان خود را به جسم بی جان من می رساند بهدور سرم چرخی میزند و کرکهای گوشم را می گیرد و می خزد داخل گوشم، پیچها را به زحمت رد می کند و بالاخره می رسد به شیپور استاش و هرچه در توان دارد خود را میکوبد به پرده ی گوشمو همانجا از پا در می آید.

و من...! من که انگار لحظات آخر عمرم است جنازه ام وسط اتاق وِلو شده وباد کولر مستقیم به صورتم می زند، در صورتم کوچکترین آثار حیات مشاهده نمی شود زبانم از گوشه دهانِ بازم بیرون افتاده و همه ی سیاهی چشمانم سفید شده،لبهایم از شدت خشکی ترک خورده اند و دست و پاها به طرفین بدنم باز شده و طوری می نماید که انگار گلوله خورده باشم،بالرزیدن پرده ی گوشم ناگهان برقی از درونم می جهد، سیاهی به چشمانم برمی گردد و درون حدقه چرخی می  زند و لحظه ای روی پنجره خیره می ماند، وِزوزی درون گوشم احساس میکنم، کمی گوشهایم را تیز می کنم و جریان خون در رگهایم سریع ترمی شود ، تمام عضله های بدنم را گرم می کند. شکمم مثل موتوری که تازه استارتش را زده باشند با لرزش خفیفی شروع میکند به بالا و پایین رفتن، نفس داغی از سوراخهای بینی ام بیرون میزند،مثل اینکه بادِ بهاری تن درخت را نوازش کرده باشد و حیاتی دوباره به جانش بخشیده باشد،آهسته تکانی به بدنم می دهم وپاهایم را که مثل تکه چوبی خشک شده اند به طرف بدنم جمع می کنم وآرنجهایم را ستون قرار میدهم و به سختی سرم را از روی بالش جدا می کنم سعی میکنم تمام قوایم را یکجا جمع کنم، قدری تامل می کنم و مثل فنری که فشرده شده به یکباره از جا در می روم و با جهشی ناگهانی خودم را درون هال می اندازم و فریاد می زنم:

   ((ایها الناس مگر صدای اذان را نمی شنوید؟!))


به قلم دوست عزیزم سید حسین مرتضوی

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ یکشنبه 93/4/29 ] [ 10:32 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

برگزاری کنسرت آموزشی مختلط در شهرضا!!

 

برگزاری کنسرت آموزشی مختلط در شهرضا

در حالی که این روزها سخن مسئولان بلند پایه ، دلسوزان نظام و مراجع معظم تقلید، حول محور «گسترش فرهنگ حجاب و عفاف »بوده و با ابلاغ شورای عالی انقلاب فرهنگی، طرح تفکیک جنسیتی در مراکز آموزش عالی دنبال می شود، در اقدامی عجیب، یکی از آموزشگاهها اقدام به برگزاری کنسرتی مختلط متشکل از دختران و پسران نوجوان و جوان نموده است که نه تنها با فرهنگ مذهبی واعتقادی شهرضا تجانسی ندارد، بلکه با توصیه های مراجع معظم تقلید در تناقض است.

در این راستا حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) در پاسخ به استفتائی در خصوص آموزش و ترویج موسیقی چنین فتوا می دهند:  «به‌طور کلی ترویج موسیقی و تدریس آن و تشکیل کلاس‌های موسیقی، هر چند موسیقی حلال باشد، با اهداف عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت با ارزش خود را صرف یادگیری علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم پر نمایند».

در رابطه با این اقدام آموزشگاه موسیقی و شاید اداره ارشاد شهر چند نکته قابل تأمل است؛ شهرضا از دیرباز به عنوان شهری مذهبی و فرهنگی شناخته شده و ذائقه فرهنگی مردم شهرضا بیشتر با فرهنگ دینی و رعایت حدود شرعی عجین بوده و زنان و مردان مان همواره عفیف ترین و مقیدترین و متدین ترین مردم در استان اصفهان
بوده اند .

مردم شهر با انجام کار فرهنگی،هنری و شاد بودن نوجوانان و جوانان مخالفتی ندارند؛اما با برگزاری چنین برنامه ای،سئوالاتی در ذهن مردم شهید پرور و متدین متبادر می شود:

آیا اختلاط دختر و پسر جوان و کودکان نورس برای  آموزش موسیقی و کنسرت در تالار شهر، آنهم تالار اداره ارشاد اسلامی یک کار فرهنگی است؟!

آیا به کارگیری دختران بالغ با حجابی زننده و مختلط با پسران و چینشی نا همگون که برای تماشاگران(فرض بر اینکه خانواده های خود هنرجویان) اجرای کنسرت داشته باشند عبور از مرزهای دینی و اخلاقی نیست؟

 به برگزاری چنین کنسرت هایی باید افتخار کنیم؟! نقش مسوولین فرهنگی شهر در این زمینه چیست؟!

  وقتی در شهری زندگی می کنیم که آوازه ی آن به خاطر حکما ،علما و شهیدانش به جهانی رسیده و چندی پیش هم در همین سالن همایش حکیم فرزانه برگزار می شود، «ترویج و آموزش موسیقی»، آنهم به سبک مختلط  چگونه  سازگاری پیدا می کند؟ وظیفه کارگزارن فرهنگی شهر در این میان چیست؟!

آیا برگزاری چنین کنسرتی توسط این دوستان ولو به صورت آموزشی و آنهم مختلط و عدم نظارت دقیق و لحظه ای مسئولین ارشاد در محل برگزاری کنسرت، قابل چشم پوشی هست ؟!

اختلاط دختر و پسر در سنین پایین وحجاب نامناسب، با تربیت و روح اسلامی شهر سنخیتی ندارد.(چه برسد به اینکه اینها جوان و بالغ هم بودند).

البته از مسئولین فرهنگی دولت توقع چندانی نمی توان داشت! آنها در برخی اظهاراتشان روی لندن نشینها را هم سفید کرده اند! اما از مسئولین فرهنگی شناخته شده ی شهرمان انتظار می رود تعهد بیشتری به خرج دهند و حرمت نام شهر و نام شهیدان شهر را حفظ کنند و در این مجوزهای خود حساسیت داشته باشند. باید بعد از دادن هر مجوزی نظارت هم در کار باشد تا مبادا مایه دلخوری افراد متدین و ارزش مدار شود و انسانیت و معصومیت کودکان و جوانان به اضمحلال کشیده شود.

 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ سه شنبه 93/4/17 ] [ 3:2 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر

دولت مردم را از بهشت دور می کند!!

دولت مردم را از بهشت دور می کند!!

سخنگوی دولت یازدهم گفت: “قانون بر 44 ساعت کار در هفته تاکید دارد و اقدامی که در سال‌های قبل در ارتباط با کاهش ساعت کاری انجام می‌شد مورد اعتراض مجلس بود، ولی دولت محترم قبلی بدون توجه به این اعتراضات آن مصوبه را اجرا می‌کرد، ولی ما مقید به قانون هستیم و نمی‌توانیم و در واقع اختیار نداریم که ساعات کار را تغییر دهیم”!
سخنان نوبخت موجب اعتراض کارمندان دولت و اقشار مختلف مردم مومن و روزه دار کشورمان شده است. موضوعی که کاملا با اصول مدیریت غربی سازگار است و کوچکترین شباهتی با اصول و مبانی حکومت اسلامی ندارد. در حکومت اسلامی باید تمام تسهیلات لازم برای دینداری مردم فراهم گردد و تسهیل کار در این ماه همان توصیه ای است که پیامبر اعظم علیه السلام در خطبه شعبانیه بیان داشتند و فرمودند:
«وَ مَنْ خَفَّفَ فِى هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ»
هرکس در این ماه کارهای مستخدمان خود را سبک گرداند، خدا در قیامت حساب او را آسان کند. یا امام سجاد علیه السلام در ماه رمضان بردگان را آزاد می کرد.
سوای مسائل دینی این کار مبنای قانونی هم دارد:
در بند سوم اصل چهل و سوم قانون اساسی آمده است: “تنظیم‏ برنامه‏ اقتصادی‏ کشور به‏ صورتی‏ که‏ شکل‏ و محتوا و ساعت‏ کار چنان‏ باشد که‏ هر فرد علاوه‏ بر تلاش‏ شغلی‏، فرصت‏ و توان‏ کافی‏ برای‏ خودسازی‏ معنوی‏، سیاسی‏ و اجتماعی‏ و شرکت‏ فعال‏ در رهبری‏ کشور و افزایش‏ مهارت‏ و ابتکار داشته‏ باشد.”
ای کاش این دولت توفیق آن را داشت که در ماه رحمت، تخفیفی برای کارمندان قائل می شد.
به هرحال عدم رعایت این اخلاق دینی و حکومت داری از سوی دولت بالطبع تبعات جبران ناپذیری خواهد داشت. اثرات این بی تدبیری دولت ، بیشتر از هرکس به خود دولت بر می گردد و اقبال جامعه را از دست خواهد داد و نارضایتی مردم از دولتمردان و سیاستهای دولت را در بر خواهد داشت.
فرد روزه داری که در طول شبانه روز در ماه رمضان فقط 3 یا 4 ساعت فرصت خوابیدن دارد (11 شب تا 3 صبح) و بعد از اذان صبح باید مهیا شود برای کار و تلاش روزانه تا 4 عصر چه بازده کاری می تواند داشته باشد؟
از جمله اثرات سوء این تصمیم به چند مورد می توان اشاره کرد:
معمولا با تاخیر به محل کار خود می رسد.به خصوص در شهرهای بزرگ، که این خود نوعی بی نظمی به وجود می آورد.
اختلال در روند کارها و ماموریتها و بی نظمی در سیستم اداری ایجاد می شود. باوجود اینکه دولت گفته کارکنان از مرخصی استفاده کنند، وقتی همه ی کارمندان سر پست خود حاضر نباشند امورات محوله به آن کارمند که باید برای ارباب رجوع انجام دهد معطل می ماند و تاخیرو بلاتکلیفی برای مردم فراهم می شود.که نتیجه آن چیزی جز نارضایتی نفرت مردم ندارد.
کارمند روزه دار که فرصت استراحت و آرامش کافی نداشته باشد در ساعات کاری که در خدمت مردم است هیچ تضمینی بابت خوش برخوردی و سلامت رفتار در قبال مردم ندارد و همین باعث می شود که در فشار کاری خدای ناکرده اعصاب خود را نتواند کنترل کند و ممکن است ظلم یا اجحافی به مردم وارد شود و در نتیجه بی اخلاقی در ادارات دولت بیش از پیش ظاهر می شود.
کارمند روزه دار در ساعات پایانی با وجود ضعف و تشنگی عملا راندمان صفر دارد و جز اتلاف انرژی، آب ، برق و گاز در ادارات (که این هزینه ها هم بر عهده ی خود دولت است) ، نتیجه ای ندارد.
از همه مهمتر خطر بسیار محسوس این بی تدبیری، منتج شدن آن به سستی در دین و اهمیت ندادن به رعایت احکام روزه و روزه داری است و شاید بدتر از این به روزه خواری بیانجامد و این خود به لطف دولت بهانه ای می شود که روزه خواری رواج پیدا کند. دولت آگاهانه یا ناآگاهانه  تصمیمی گرفته که مطمئنا دین مردم را به خطر می اندازد و جامعه را از دین فراری می دهد و در سال مزین به عنوان فرهنگ، اینچنین مردم را از  تدین و انجام واجبات و ترک محرمات دور می  کند.

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید



[ دوشنبه 93/4/9 ] [ 10:35 صبح ] [ محمد جواد رهائی ]

نظر